توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !

ساخت وبلاگ
بسم الله مهربون :) یک توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !...
ما را در سایت توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 17:40

بسم الله مهربون :) جمع بچه های درمان رو با اینکه تقریبا با 80 درصدشون هیچ تناسبی ندارم خیلی دوست دارم ( درگوشی بگم پزشکی ها رو بیشتر از داروها و دندان ها دوست دارم، انگار به خاطر سختی های خیلی بیشتری که نسبت به بقیه ی رشته ها میکشن افتاده ترن ). اینکه دیگه بینشون جا افتادم، من رو همین جوری که هستم، با همه ی حریم ها و قواعد خودم پذیرفتن خیلی حالم رو خوب میکنه. بماند چقدر این متفاوت بودن من رو اذیت کرد و چقدر طول کشید تا قبول کنن دختری که حریم داره امل و عقب افتاده و بی فکر نیست. امروز بعد کارای روتیشن رفتیم کافه. مدام فنجون قهوه رو میچرخوند، یه نگاه به من میکرد یه نگاه به ته فنجون، با تعجب و خیلی جدی میپرسید پس من چرا هرچی اینو میچرخونم عکس رخ یار رو نمیبینم. اولش فکر کردم داره شوخی میکنه، بعد دیدم نه، انگار جدی میگه و یاری هم که دنبالشه یکی از دوست های منه. گفت هیچ جوره به من راه نمیده من بتونم باهاش آشنا بشم ( میخواستم بگم خب دوست "منه" مثلا، الان چه انتظاری ازش داری؟ توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !...
ما را در سایت توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 37 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 17:40

بسم الله مهربون :) یک: بدون ورزش واقعا زندگیم مختل میشه. این سه ماه که اینترن داخلی بودم نشد درست و حسابی ورزش کنم. نتیجه اش اینه الان به شدت ضعیف شدم. دو دقیقه میدوام احساس میکنم دارم جان به جان آفرین تسلیم میکنم! فکر کن چقدر باید زحمت بکشم دوباره برگردم به اون زمانی ‌که یک ساعت پیوسته میدوییدم.  سه: چندماه دیگه فارغ التحصیل میشم و استرسِ مسئولیتش من رو پیر کرده. پزشکی اینجوریه که به محض اینکه مریض به تو مراجعه میکنه دیگه مسئولیتش با توعه و این مسئولیت با خارج شدنش از مطب از تو سلب نمیشه و همچنان حقی به گردن تو داره. من میخوام اون پزشکی باشم که وجدان داره، که دلش میسوزه، که از همه مهمتر با سواده ولی وقتی به مسیر اینترنی نگاه میکنم میبینم انقدر چیزای بیهوده و مسخره از ما خواستن و به ما یاد دادن که من الان ممکنه نتونم نسخه ی یه بیماری ساده رو هم بنویسم. چهار:  وسواس این حلال و حروم خوردنه بدجوری اذیتم میکنه. میگفت از بوتاکسش راضی نیست. درحالی که من قبلش بهش توضیح داده بودم این چروک ها با بوتاکس برطرف نمیشن. اما همینکه گفت راضی نیستم باعث شد پولش رو تمام و کمال بهش برگردونم هرچند که حق با اون نبود. ولی دلم نمیخواست سر سوزنی از درآمدم پول ناراضی باشه. یه لحظه فکر ‌کردم نکنه من به اندازه ی کافی براش توضیح ندادم و توجیهش نکردم؟!  دو: فردا اولین کشیک اطفالمه. امیدوارم آسون و راحت بگذره. توی حمله ی میگرنم و ترکیب کشیک و میگرن سم ترین ترکیب دنیاست! پنج: اینکه بعد از داخلی و کشیک های فوق سنگین و مورنینگ های وحشتناکش که از بازجویی هم بدتر بود دارم میرم مسافرت، خیلی خوشحالم میکنه. توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !...
ما را در سایت توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 39 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 17:40

بسم الله مهربون :) وای که چقدر گاهی در مورد آینده مردد و پریشون میشم. امروز با یکی از دوستام که با نامزدش مهاجرت کرده بودن حرف زدم. چقدر راضی و خوشحال بود. از اول مکالمه تا آخرش یک جمله درمیان بهم میگفت پرواز نکنه خریت کنی و بمونی. بشین زبان بخون، منابع آزمون ها رو بخون، چند ماه دیگه پشیمون میشی که الان کاری نمیکنی.  قبلا زیاد به مهاجرت فکر میکردم ولی خب قبلا شرایطم با الان زمین تا آسمون فرق میکرد. من خیلی آدم اهل خونه و خونواده ای هستم. نمیتونم خودم رو تنها توی یه کشور دیگه تصور کنم. احساس میکنم شاید اونجا شرایط کاری و شغلی و مالیم خیلی خیلی بهتر باشه ( گرچه الانم خیلی خوبه و من خیلی راضیم و خدارو بی نهایت شکر ) ولی قطعا از اینکه تنها ام خوشحال و شاد و راضی نخواهم بود. هیچ تصوری از اینکه قراره تنهایی چکار کنم ندارم. یعنی صبح برم کار کنم، شب برگردم بخوابم استراحت کنم، دوباره صبح برم کار کنم و این چرخه ادامه داشته باشه؟! دیوونه میشم که! در نتیجه فکر کنم بهترین گزینه ی ممکن فعلا همین تخصص باشه که باید دو دستی بچسبم بهش. هرچند گاهی از بیمار و بیمارستان و دانشجو بودن بی نهایت خسته میشیم و به خودم میگم برو طرح دو سال زندگی کن دختر! بیییخیال تخصص فعلا! توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !...
ما را در سایت توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 8:32

وَلَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ

و از رحمت‏ خدا نومید مباشید زیرا جز گروه کافران کسى از رحمت‏ خدا نومید نمى ‏شود❤️

توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !...
ما را در سایت توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 8:32

بسم الله مهربون :) بالاخره تهران دوست نداشتنی. باور کن دلم نمیخواست از خونه ی داداشم تکون بخورم. میخواستم بزنم به بیخیالی و بعدا بهش بگم وقتش رو نداشتم اما زنگ زد‌ گفت که من منتظرتم. تو بیا فضا و محیط اینجا رو ببین مطمئنم خوشت میاد. اصن دکترها همینجوری معروف میشن دیگه. شاید قبول کردی یه روزایی از ماه رو بیایی تهران، بشی پزشک پروازی و خندید. از اینکه پیش پیش داشت فکر میکرد من میخوام به شهرتش و معروفیتش آویزون بشم خوشم نیومد. یه کمی هم گرندیوز به نظر میومد! به داداشم گفتم این آدم زیادی خودشیفته ست، میگه نه، تو زیادی حساسیت به خرج میدی، باور کن اون منظوری نداره. اصلا خودش پیشنهاد داده و اصرار داره تو بری باهاش همکاری کنی، ما که چیزی بهش نگفتیم! بهش میگم خب همینش هم مشکوکه دیگه :| چرا باید همچین چیزی رو بخواد؟ خودش چلاقه مگه؟! :| اومدم مطبش. خیلی بزرگ و قشنگ و شیکه. همه ی مراجعه کننده ها هم دخترهای جوون و شبیه به هم. میخنده میگه سفتازیدیم، سفالکسین، سیفیکسیم، سیپروفلوکساسین، سفتریاکسونن، نه؟! واقعا راست میگفت و خندم گرفته بود ولی چون نمیخواستم سر شوخی و صحبت رو باز کنه و زیادی راحت بشه فقط لبخند زدم و چیز خاصی نگفتم. همونجوری هم که حدس میزدم گرندیوز بود و فکر میکرد من میخوام از مطب و شهرتش استفاده کنم. شایدم اینجوری نیست و من زیادی بد بینم. نمیدونم واقعا ولی همکاری باهاش از نظر مالی خیلی به نفع منه ولی بخوام این کار رو بکنم باید قید خیلی چیزا رو توی شهر خودم و از جمله تخصص رو بزنم و خب این رو دوست ندارم. داداشم میگفت طرحت رو بزن یه جایی اطراف همینجا که بیایی اینجا. خیلی بهتره‌. خب من همین موقعیت رو توی شهر خودمم دارم و با اینکه فارغ التحص توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !...
ما را در سایت توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 37 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 8:32

بسم الله مهربون :) یک: کل خانواده رفتن تهران. با اینکه مرخصی داشتم و میتونستم برم ترجیح دادم خونه بمونم. هرچقدر داداشم زنگ زد و اصرار کرد دوست نداشتم برم با اینکه دلم براش مورچه ای شده. دو بار آخری که رفتم تهران احساس خفگی میکردم. فکر میکرد شهر کوچیک و تنگ شده و به روحم فشار میاره. اصلا راستش رو بخوای متنفرم از این شهر ... دو: به مناسبت روز پزشک واسم گل آورده بود و یه دستبند خیلی ظریف طلا. گل ها رو ازش قبول کردم، خیلی هم خوشحال شدم و تشکر کردم. دستبند رو ولی نه. به نظرم هیچ لزومی نداشت. ناراحت شد اما زیاد برام مهم نبود. در واقع کلا مهم نبود. اصلا مگه چیزی هم هست که دیگه مهم باشه برای من؟! سه: آخر وقت اومده بود. منم خسته بودم. ژل لبش رو خیلی بد زدم. در حدی که به نظرم یه ذره هم اردکی شد :/ آینه رو دادم دستش گفتم اگه مدلش رو دوست نداری میتونم واست آنزیم بزنم دوباره تزریق کنم. هزینه هم نداره. بعد که لباش رو دید کلی ذوق کرد و خوشحال شد و گفت عالی شده خیلی هم راضیه :|| اردکی شده بود ولی، خودم میدونم دیگه :/ نمیدونم چرا دوسش داشت!!! چهار: خوبه. پس اوضاع خوبه. امیدوار کننده ست توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !...
ما را در سایت توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 36 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 16:43

بسم الله مهربون :)

امروز روی مود جواب دادن تبریک های اینستا و تلگرام نبودم به خاطر همین خیلی هم آنلاین نشدم. نیم ساعت پیش نمیدونم چه مرگم بود واتساپ یه عکس از خودم و دوستام استوری کردم و از اینترن های داخلی گفتم. انتظار این همه تبریک رو نداشتم. فکر کن حتی شوهرِ دخترخاله ی مامانمم ریپلای کرده!!!

کی جواب بده همه ی اینا رو؟! من واقعا غلط کردم.

توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !...
ما را در سایت توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 44 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 16:43

بسم الله مهربون :) توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب !...
ما را در سایت توی عنوان هم تاکید میکنم که اگه حساسید نرید ادامه ی مطلب ! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1here-under-rain1 بازدید : 41 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 16:43